فیلم Shazam – شزم به کارگردانی دیوید اف. سندبرگ را میتوان متفاوتترین فیلم دنیای DC تا به امروز دانست اما نه بهترینِ آن. فضای فیلم بدون تردید برای تماشاگران نوجوان بسیار مناسب است و تجربهای مفرح را برایشان رقم میزند.
شزم یکی از کهنترین قهرمانانی است که در صفحات کامیک بوک به تصویر کشیده است. زمانی از نظر محبوبیت، از سوپرمن هم سبقت گرفته بود اما شباهتهای انکارناپذیر شخصیت با سوپرمن باعث اختلاف فاوست کامیکس و دیسی شد. در نهایت شزم (روزگاری به نام کاپیتان مارول شناخته میشد) رسماً به جمع سوپرهیروهای DC پیوست و اکنون در سال 2019 شاهد اکران فیلمِ مستقل آن هستیم. فیلمی که بیشک در دنیای سینمایی کنونی یعنی همان دنیای مشترک با «بتمن علیه سوپرمن»، «واندر وومن» و «آکوامن» جریان دارد اما لحن و فضای آن، به شکلی اساسی با دیگر فیلمها متفاوت است. نه از صحنههای اکشنِ بزرگ و جلوههای ویژهی حماسی خبری هست و نه آن حسِ تاریک و افسردهی برخی فیلمهای قبلی را دارد. که البته خبر خوبی است، چراکه علاقهمندان به آثار مارول نیز احتمالاً تماشای فیلم Shazam را میپسندند.
بیلی بتسون (با بازی اشر آنجل) یک پسر نوجوان است که مادرش را در کودکی گم کرده و در آرزوی یافتن اوست. او پسر سرکش و زرنگی است و میتواند از پس خودش بربیاید. بیلی بارها از خانههایی که سرپرستی کودکان را قبول میکنند، فرار کرده و این بار به یک خانه دیگر میرود. جایی که با پسری به نام فِردی (با بازی جک دیلن گریزر) آشنا میشود. فردی یک خورهی ابرقهرمانان است، همه چیز را درباره بتمن، سوپرمن و دشمنانشان میداند. برعکسِ او، بیلی اطلاع چندانی از این مباحث ندارد و اهمیتی هم نمیدهد. در نهایت تقدیر او را به سمتی میکشاند که قدرتهای جادویی شزم را دریافت کند و تبدیل به قهرمانِ سربه هوای شهر فیلادلفیا شود.
زکری لیوای که نسخه بزرگسال و ابرقهرمانی را به تصویر کشیده، انتخاب مناسبی برای ایفای این نقش به نظر میرسد. (فقط لباسش با آن عضلات مصنوعی کمی مضحک است) او به خوبی رفتارهای نوجوانی را دارد که در اندامی مردانه ظهور کرده اما بزرگترین نکته مثبت درباره فیلم خودِ شخصیت شزم نیست، بلکه رابطهی خاص بیلی و فردی را میتوان همان چیزی دانست که به آن ارزش بخشیده است. اگر چنین رابطه دوستانه و یا مفاهیم اهمیت خانواده را از این اثر حذف کنید، چیزی جز یک فیلم کامیکیِ توخالی با چند صحنهی کمدی باقی نمیماند.
بزرگترین نکته مثبت درباره فیلم خودِ شخصیت شزم نیست، بلکه رابطهی خاص بیلی و فردی را میتوان همان چیزی دانست که به آن ارزش بخشیده است.
بخش دیگری از فیلم Shazam مربوط به شخصیت منفی ماجرا یعنی دکتر سیوانا (با بازی مارک استرانگ) است که تمام عمرش را در پی کشف رازی بوده که از کودکی ذهنش را مشغول کرده و به تنها هدفش تبدیل شده است. او «هفت گناه کبیره» را که با قدرتِ جادویی شزم مهار شده بودند، آزاد میکند و تبدیل به ویلین داستان میشود. گرچه مارک استرانگ از پس نقش برآمده، این شخصیت توخالیتر از آن است که بتوان به اعمال و رفتارش اهمیتی داد. اولین کاری که سیوانا پس از دست یافتن به قدرت گناهان کبیره انجام میدهد، مجازاتِ برادر و پدرش برای باور نداشتن به او و انداختن تقصیرها گردنش است. که شاید پس از گذشت چند دهه، هدف قابل توجهی محسوب نشود. طولی نمیکشد که سیوانا از وجود برگزیدهی جادوگر آگاه شود و به سراغش برود. هفت گناه کبیره نیز به شکل هیولاهای بدریختی ظاهر میشوند اما در این فیلم و بهویژه در پرده سوم آن، کوچکترین تهدید باورپذیری برای بیلی و دوستانش ایجاد نمیکنند. سیوانا یک شخصیت بهشدت سطحی است اما به نظر میرسد که برای اولین فیلم که در آن قهرمانان داستان تازه با قدرتهایش آشنا شده و در حال کشف پتانسیل درونیاش است، کافی باشد.
فیلم Shazam کاملاً شبیه به کارتونی ایدهآل برای کودکان و نوجوانان است. البته در همین کارتون به طرز غافلگیرکنندهای میتوان چند سکانس خشن و ترسناک هم یافت اما در کل، فضای آن طوری نیست که این صحنههای خشن یا گناهان کبیرهی آن را جدی بگیرید. علاقهمندان به نسخههای بزرگسالانهی فیلمهای DC که تعریف سختگیرانهتری از این دنیای سینمایی دارند، ممکن است ارتباط چندانی با شزم برقرار نکنند اما حقیقتاً این فیلم باوجود ضعفهایش تا بد بودن، فاصله بسیاری دارد. برادران وارنر به سرمایهگذاری روی چنین فیلمهای مستقلی میتواند طرفداران بیشتری را به سینما بکشاند و توجه عامهی مخاطبان را جلب کند. همهی فیلمهای این دنیای سینمایی، فضای خاص خودشان را دارند چراکه تفکرِ افراد سازندهی آنها کاملاً متفاوت بوده است. با کمرنگ شدن نقش زک اسنایدر، میتوان حس کرد که برادران وارنر هم استراتژی جدیدی را در پیش گرفته است. فیلم شزم برای من به خوبیِ آکوامن نبود اما قطعاً باید آن را اثری تماشایی و مفرح دانست که به شکل صحیحی، نهتنها این شخصیت جدید بلکه دنیای جادویی پیرامون آن را معرفی میکند. حالا باید منتظر باشیم و ببینیم که بالاخره «راک» در نقش بلک آدام به مصاف شزم خواهد رفت؟